تیزمووی

این فیلم طنز در مورد رابطهی بین یک پدر پیر و دختر جوانش می باشد که با هم شرط گذاشته اند زیاد کاری به کار یکدیگر نداشته باشند و فقط از لحاظ عاطفی یکدیگر را حمایت کنند، اما... .

داستان حول محور مکا سوری، قصابی است که با عشقش، رانی ازدواج می کند. با این حال، زمانی که رانی به طرز وحشیانه ای توسط گروهی از مردم به قتل می رسد، مکا سوری تصمیم می گیرد با کمک ناکسالیت ها انتقام مرگ او را بگیرد.

تایگر و زویا مجبور می شوند از مخفیگاه خارج شوند تا ماموریت برای پاک کردن نام خود را به عهده بگیرند که یک فرد آنها را به خیانت متهم می کند.

داستان درمورد یک پدر بزرگ، افسر پلیس و کشیش است که سعی در پیدا کردن بچه ای گمشده دارند… .

کارآفرینی جوان در اتاق هتل جسد همسرش را پیدا می کند. او وکیلی مطرح را استخدام میکند تا از او دفاع کند.

«رضوان خان» مسلمانی از بمبئی است، که از سندروم آسپرگر رنج می برد، که باعث ضعف او در روابط اجتماعی شده است. رضوان در آمریکا با یک زن هندی بنام «ماندیرا» ازدواج می کند. بعد از حادثه 11 سپتامبر، ماجراهای غم انگیزی برای او و خانواده اش اتفاق می افتد، و او بخاطر اختلالات رفتاری که دارد و همینطور داشتن فامیل «خان»، مورد شک پلیس قرار گرفته و به اشتباه به عنوان تروریست دستگیر می شود. از این رو رضوان سفری را آغاز می کند تا «اوباما»، رئیس جمهور آمریکا را ببیند و به او بگوید: اسم من خان است و من تروریست نیستم.

داستان فیلم در مورد شخصیتی به نام آویینش می باشد که در شهر بنگالورو زندگی می کند. آویینش از کارش که در زمینه IT است متنفر می باشد چرا که او دوست داشته یک عکاس شود اما به خاطر پدرش در این رشته درس خوانده است. پدر او به تازگی در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست داده است و جنازه ی او به اشتباه به خانواده ای دیگر داده شده است. دوست آویینش یعنی شاوکت به او پیشنهاد می کند که با یک ون راهی سفری جاده ای از شهر بنگالورو به کوچی شوند تا جنازه پدرش را تعویض کنند. آن ها راهی این سفر می شوند تا اینکه دختری به نام تانیا که در واقع نوه ی کسی است که جنازه پدر اوینش به جای او به آن ها داده شده ، با آن ها همسفر می شود. هیچ یک از آن ها دوست ندارند بخشی از این سفر باشند اما به هر حال می بایست یکدیگر را تحمل کنند تا اینکه راهی برای لذت بردن از این سفر پیدا می کنند…

اودی گوپتا خود را به عنوان مرد تنها در بخشی از بیمارستان می یابد. بی میلی او منجر به هرج و مرج، سردرگمی، کمدی و در نهایت رفاقت بزرگ با همکلاسی هایش می شود.

وقتی خواهرش به کما میرود، مردی قول میدهد از مردان فاسدی که او را مجروح کردهاند انتقام بگیرد.

حول دو جنایت بزرگ که کرالا را تکان داد و تحقیقات بعدی در مورد پرونده ها توسط sop می چرخد.