ریکاردو پدر و مادری است که همه بچه ها را با قطار به کمپ می برد. در یک ایستگاه، ریکاردو و پدربزرگ فیلیپ در خارج از منزل برای استراحت دود می کنند و قطار با بچه ها اما بدون بزرگترها حرکت می کند و تعقیب و گریز خنده داری را آغاز می کند.
در شیلی در سال 1901، سه سوارکار برای محافظت از یک املاک وسیع حقوق می گیرند. همراه با یک سرباز بریتانیایی و یک مزدور آمریکایی...
«لارا» که خودش یتیم بوده است، به همراه شوهرش سرپرستی یک پسر بی سرپرست را بر عهده می گیرد. او با خانواده اش در خانهای قدیمی که سابقا یتیم خانه بوده است، زندگی می کند. پسرش «سایمن» می گوید که پنج دوست نامرئی دارد، اما لارا فکر می کند که بخاطر قوه تخیل فعالش است که این حرفها را می زند. ماجرا زمانی جدی می شود که لارا پسربچه ای مرموز که ماسکی بر صورت دارد، را می بیند، و در همان زمان می فهمد سایمن ناپدید شده است. لارا حضور افرادی دیگر را در خانهاش احساس می کند و یک تیم فرا روان شناس را به آنجا می آورد تا راز این خانه را برملا سازند.
یک پسر بچه ی 17 ساله ی برای پیدا کردن سگش باید از مرکز بازداشت نوجوانان فرار کند. در این مسیر برادر بزرگترش نیز او را همراهی می کند.
هفت نفر ربوده می شوند و ناگهان خود را بخشی از یک بازی مرگبار می یابند.
داستان فیلم 4×4 از آن جایی آغاز میشود که یک خلافکار با کمک یک سیستم امنیتی ویژه، وارد یک اتوموبیل مخصوص و ویژه میشود. متاسفانه او در این اتوموبیل، زندانی میشود و هیچ کس نمیتواند صدای گریهی او برای کمک را بشنود ....
مرد خانواده ای به خاطر بدهی، تصمیم می گیرد از یک شانس و شرایط غیرقابل پیش بینی برای ناپدید شدن استفاده کند.
داستان سریال بر اساس حوادث واقعی میباشد و درباره ی اتفاقی تراژیک و واقعی مربوط به پنج نوجوان سیاهپوست است که محکوم به انجام جرمی شده اند که انجام نداده اند و…
فیلم شامل سه قصهٔ متمایز است که به وسیلهٔ بروز یک سانحهٔ تصادف رانندگی در مکزیکو سیتی به یکدیگر پیوند مییابند و در عین حال هر یک از سه داستان فیلم بهطور مستقل نیز، بازتابهایی از جفاکاری انسانها نسبت به یکدیگر در خود دارند و نشان میدهند که چگونه زندگی در تاریکی و تباهی جریان دارد.
